مقدمه
سرعت روزافزون تغييرات اقتصادي و اجتماعي در دنياي رقابتي امروز، مديران را به
ايجاد آمادگي براي پاسخ به اين تغييرات واميدارد. چراكه اصول پارادايم نوين
مديـــــريت ( يعني مديريت در محيط پويا، بي ثبــــات و غيرقابل پيش بيني)
برنامهريزي سازمان براي نگاه به آينده وتغييرات آن را مغتنم ميشمارد.
لذا مديران، بويژه مديران اقتصادي كشور بايستي براي مديريت در محيط بي ثبات و پوياي
آينده، علم آيندهشناسي و بهرهبرداري از آن را بياموزند. زيرا مديران موفق قرن
بيست ويكم منتظر نميمانند تا فرصت به سراغ آنان برود بلكه ضمن توانايي شناسايي و
بهره برداري از فرصتها، توانايي تبديل تهديد به فرصت را نيز دارند.
اميرالمومنين علي (ع) نيز در اين زمينه ميفرمايند كه " به پيامدها بينديش تا در بحرانها گرفتار نشوي".
پيشينه
تفكر درباره آينده و حوادث آن سابقهاي به ديرينگي تاريخ خودآگاهي بشر دارد بدان
گونه كه مردم همه عصرها همواره مشتاق آگاهي از آينده خويش بودهاند. اين ميل طبيعي
بتدريج جاي خويش را به ضرورت شناخت آينده دردوران معاصرداده است. چراكه لازمه زندگي
دردنياي سيال امروز مطالعه آينده بعنوان علمي مدرن براي شناخت فرصتها وتهديدات پيش
رو ميباشد.
نوشتههاي "ماکياولي" و "توماس مور" در عصر رنسانس ترسيم کننده الگوهاي اصلي جامعه
صنعتي آينده بود که طي چهار قرن بعد از آن تحقق يافت. دو قرن بعد از اين دو، نخستين
کسي که به اهميت مطالعات آيندهشناسي بعنوان يک عرصه علمي اشاره ميکند،
ولتر،فيلسوف وطنزنويس تواناي فرانسوي است. شايد وي بيش از هر کس ديگري به اهميت
آنچه امروز آينده شناسي تحليلي خوانده ميشود، پي برده بود.
مبحث آينده نگري بعد از جنگ جهاني دوم به شکل آنچه ما آينده نگري مدرن ميشناسيم
توسط "آسيپ فلختايم" آلماني الاصل مقيم آمريکا و "برتراند دوژوونول" فرانسوي مطرح
شده و پس از آن، روشهاي آيندهپژوهي با عناوين مختلف " آيندهانديشي"، "مطالعات
آينده" و "آيندهشناسي" به صورت گستردهاي وارد حوزه هاي سياسي، نظامي و اجتماعي
شده است.
"پیتر دراکر" در سال ۱۹۶۸ درکتاب "عصر ناپیوستگی" ضمن معرفی برخی از ناپیوستگیها که
جامعه آینده را شکل می دهند تاکید میکند که (در آن زمان) اکثر آنها از چشم ناظران
دور ماندهاند: گذار از یک اقتصاد بین المللی مبتنی بر بازارهای ملی در حال تعامل
با یکدیگر به یک اقتصاد جهانی مبتنی بر یک بازار منفرد جهانی، تبدیل دانش به عنوان
یک منبع اقتصادی بسیار مهم،… .
امروزه آيندهپژوهي بصورت مطالعه مجموعهاي از روشها براي شناخت نظاممند آينده،
عوامل شکلدهنده، نتايج به دست آمده و در نتيجه تصميمگيريهاي مناسب بكار ميرود.
بر اين مبنا، بسياري از کشورها مراکز پژوهشي و واحدهاي تصميمسازي را به اين امر
اختصاص داده و يا پروژههاي متعددي در اين زمينه انجام دادهاند. سازمان توسعه ملل
متحد نيز با بکارگيري اين روشها و با همکاري کشورهاي مختلف به اجراي پروژههاي
آيندهنگرانه براي تدوين برنامههاي بلندمدت اقدام کرده است.
لزوم آيندهپژوهي
درگذشتههاي دورمردم به اندازه كافي فرصت داشتند تا زندگي خود را براساس
عادتهايشان بنا كرده و با خاطري آسوده آينده آن را پيش بيني كنند. ولي با پيشرفت
علم وفناوري درسدههاي اخير، ثبات يك پديده نادرشده و موجهاي تغيير يكي پس ازديگري
فرا ميرسند. اين تغييرات انواع واقسام پديدههاي اجتماعي و اقتصادي بديع را به
همراه دارند و ازآنجا كه حامل عنصر تازگي هستند، ازيك سو ما را وادار به “فهميدن”
ميكنند وازسوي ديگرشالوده عادتهاي ما را درهم ميكوبند.
گرچه شتاب تغييريك نيروي مشخص وعيني است كه تا اعماق زندگي شخصي ما نفوذ كرده و ما
را وادار ميكند كه نقشهاي تازهاي را بعهده بگيريم، ولي درعين حال اين فرصت نيز
وجود دارد كه با استفاده از ” دانش آينده پژوهي"، آگاهانه تغيير را پيشبيني كرده
وبه فكرچاره جويي بيفتيم.
در واقع آينده غير قابل شناخت است اما به كمك دانش ناقص خود مي توانيم سهمي در شكل
بخشيدن به آن داشته باشيم. ما ميتوانيم رخدادهاي آينده را به صورت غير متحمل و
محتمل و همچنين مطلوب و نامطلوب تقسيم بندي كرده و سپس اقداماتي انجام دهيم تا
احتمال رخدادهاي مطلوب افزايش يابد، يا از ظهور رخدادهاي محتمل اما نامطلوب جلوگيري
كنيم. البته هنگامي كه مردم درك بهتري از تغيير داشته باشند، براي تاًثيرگذاري مثبت
بر آيندهاي كه در حال تكوين است فرصتهاي بيشتري خواهند داشت. براي مثال افرادي كه
دارائي هاي خود را بيمه مي كنند و كساني كه هنگام رانندگي از كمربند ايمني استفاده
ميكنند، عملاً از اين الگوي فكري استفاده ميكنند.
آينده پژوهي در كسب و كار
به کسبوکارتان فکر کنيد. آيا کاملاً روشن است که سازمان به کدام سو در حرکت است؟
سازمان شما يک، دو، پنج و ۱۰ سال ديگر کجا خواهد بود؟ مطمئناً اگر ندانيد كه به کجا
ميخواهيد برويد، هرگز به مقصدي نخواهيد رسيد.
به اين منظور مطالعه آينده در چارچوبهاي زماني گوناگوني صورت ميگيرد. برخي به اين
تقسيم بندي معتقدند: آينده نزديك( حداكثر تا يكسال)، آينده كوتاه مدت( بين يك تا
پنج سال)، آينده دراز مدت( بين پنج تا بيست سال)، آينده دراز مدت( بين بيست تا
پنجاه سال) و آينده دور دست( بيش از پنجاه سال).
بسياري از بنگاههاي كسب و كار، برنامه ريزي حداكثر چهار الي پنج سال آينده را در
نظر ميگيرند. اما زماني كه سرعت تغيير سرسام آور است، لحاظ كردن آيندههاي
دوربسيار مهم به نظر ميرسد و در واقع آنچه امروز انجام ميدهيم در آفرينش دنياي
پنج تا بيست سال آينده تاًثير بسزايي خواهد داشت.
نتيجهگيري
آيندهپژوهي يكي از علوم استراتژيك ميباشد كه متاسفانه حتي براي اكثر اساتيد و
پژوهشگران داخلي نيز ناشناخته است. آيندهپژوهي دانش و معرفتي است كه سازمان را
نسبت به رويدادها، فرصتها و مخاطرات احتمالي آينده آگاه نموده؛ ابهامات، ترديدها، و
دغدغههاي فرساينده آن را كاسته؛ و توانايي انتخابهاي هوشمندانه سازمان را افزايش
ميدهد. در يك كلام، آيندهپژوهي ابزاري براي" مهندسي هوشمندانه آينده" است.
لذا بهتر است سازمانهاي چابكي ،در كنار مديريت ريسك به مقوله آيندهپژوهي نيز توجه
بيشتري داشته باشند تا با استفاده از مسيرهايي كه اين علم در اختيارشان ميگذارد،
راهبردهاي معطوف به آيندهسازي را شناسايي نموده و با سهولت بيشتري به آيندههاي
مطلوب خود برسند.
منصور اسدي و عليرضا كريمي
mansour.asadi@gmail.com , alireza_77@yahoo.com
سلام از توضیحاتی که دادین ممنون فقط نگفته بودید کدام دانشگاه در ایران این رشته را دارد؟!!!؟ من خودم این رشته وقتی دفترچه کنکور ارشد گرفتم ، دیدم اضافه شده به گروه صنایع ، من خودم برای رشته صنایع مدیریت بهرهوری دارم آماده می کنم ولی اگه بدونم دفیفا چیه شاید این رشته انتخاب کنم…. .
[پاسخ]