اعتیاد به کار چیست؟

اعتياد به کار که با اصطلاح Workaholism (برگرفته از الکليسم) از آن ياد ميشود، اعتيادي است که بري شخص ميتواند لذت بخش يا خسته کننده و مشکل ساز باشد. عده ي ين حالت را يک بيماري ميدانند که در دسته اختلالات وسواس گونه قرار ميگيرد. از جمله ویژگیهای افرادی معتاد به کار آن است که همه کارها را ترجیح می دهند خودشان انجام دهند!

مشکل ين است که ين افراد اعتقاد دارند که اگر کار نکنند، دنيا بر سرشان خراب خواهد شد. آنها لزوما عاشق کار خود نيستند يا کوششي بري رسيدن به مدارج بالا از خود نشان نميدهند. اگر شخصي تصور کند که خودش تنها کسي است که ميتواند ين کار بخصوص را انجام دهد، به احتمال زياد يک معتاد به کار يا Workaholic به شمار مي يد.
هرچند که اکثر موارد اعتياد به کار در رابطه با يک شغل داري درآمد است، اما ين حالت ميتواند در کساني که به طرز افراط آميزي به ورزش، موسيقي، هنر و مانند آن ميپردازند هم صدق کند.

اين اصطلاح در بسياري از موارد به اشتباه در مورد افراد پر انرژي به کار برده ميشود که علاوه بر داشتن رابطه خوب با همکاران، لذت بردن از فعاليتهي فاقد سود مالي، استراحت کافي و حضور مناسب در خانواده و جامعه، زمان زيادي را هم بري کار در نظر ميگيرند. ين افراد، اشخاصي طبيعي هستند که تنها تفاوتشان با ديگران، برنامه ريزي صحيح درامور زندگي شخصي و شغلي است.

اعتياد به کار حالتي است که در طي آن فرد مبتلا، به شکلي رفتار ميکند که بري خانواده و زندگي اجتماعي او در محيط کار و خارج از آن، زيان آور است. ين حالت به خستگي، نداشتن رابطه خوب با همکاران غير معتاد يا کم بودن زمان و انرزي بري زندگي خانوادگي، دوستان، سرگرميها و فعاليتهي ديگر منجر ميشود.

ژاپن معمولا به شکل يک فرهنگ معتاد به کار تصوير ميشود. سالانه عده ي از ژاپني ها به دليل کار بيش از حد درميگذرند و حتا بري مرگ در اثر کار زياد، لغتي دارند: کاروشي (Karoshi) ! در مواردي که بتوان ثابت کرد علت مرگ کار بيش از حد بوده است، خانواده ين شخص ميتوانند به دليل عدم مداخله کارفرما در رفتار خود تخريب گرانه کارمندش، از او تقاضي غرامت کنند.

پرکار بودن در مقابل اعتياد به کار
به عبارت ديگر، اعتياد به کار را ميتوان در کنار موارد ديگر استفاده افراطي از چيزي، عنوان نمود. اما بري تشخيص پرکار بودن ناشي از برنامه ريزي صحيح و داشتن انرژي کافي و اعتياد به کار، به موارد اختلاف ين دو توجه کنيد :

1. افراد کوشا، کار را به عنوان چيزي واجب انجام ميدهند و در زمانهيي آنرا يک وظيفه ارضا کننده ميدانند. معتادان به کار، کار خود را به عنوان جيي امن و فارغ از امور پيش بيني نشده زندگي در نظر مي آورند که ميتوانند با کمک آن از احساسات و تعهدات ناخواسته دور شوند.

2. افراد کوشا ميدانند چگونه و در چه زماني محدوده ي بري کار خود قيل شوند تا بتوانند به طور کامل در کنار خانواده و دوستان حاضر باشند و در برنامه هي آنها شرکت کنند. معتادان به کار اجازه ميدهند کارشان در فهرست امور زندگي، بيشترين درجه اهميت را پيدا کند.آنها غالبا به خانواده، دوستان و فرزندان خود تعهداتي ميدهند که بعد به خاطر ضرورتهي کار ين قول و قرار را ميشکنند.

3. معتادان به کار در مواجهه با ضرورتها و موقعيتهي سخت شغلي، ترشح اعتياد آور آدرنالين را تجربه ميکنند افراد کوشا چنين حالتي ندارند.

4. افراد کوشا ميتوانند اشتياق خود به کار را از بين ببرند، معتادان به کار نميتوانند کار نکنند. آنها حتا اگر در حال بازي گلف هم باشند يا به ديدن نميش مدرسه فرزند خود رفته باشند، باز هم فکرشان مشغول کار است. ذهن ين افراد مدام به سمت مسيل و مشکلات کاري پر ميکشد.

منبع : سايت فريا

Share

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *