(مقاله آلبرت اينشتين به مناسبت 200مين سالگرد مرگ نيوتن )
از آن روز که نيوتن چشم از جهان فرو بسته اکنون 200 سال مي گذرد بر ماست که در چنين روزي از آن نابغه ي بزرگ يادي بکنيم . نيوتن نه فقط مبدا روش هاي نويني در علم بوده بلکه سلطان مسلم و بلامنازع علوم تجربي عصر خويش به شمار مي رفته است.همو بود که با فکر خلاق خود روشهاي استدلال فيزيکي و رياضي را به وجود آورد . بنابراين ترديدي نيست که وي شايسته ي هر گونه تعظيم و تکريم مي باشد.با اين وصف شخصيت نيوتن بيش از آنچه مقتضي دها و نبوغ علمي اوست داردو آن اينکه تقدير او چنين بوده که درست در حساسترين و بحراني ترين دقايق تاريخ علوم عقلي به دنيا آيد . اگر بخواهيم به طور روشن و دقيق به اين مطلب پي ببريم بدين نکته توجه کنيم که قبل از نيوتن هيچ نظريه و قانون جامعي وجود نداشت که بتواند سيماها و نمودهاي گوناگون جهان هستي را که از راه تجربه و مشاهده به دست آمده بود توجيه کند و به بيان رابطه ي علت و معلولي آنها بپردازد. آن دسته از فلاسفه ي يونان قديم که پيرو مذهب اصالت ماده بودند عقيده داشتند که براي تجزيه و تحليل وقايع مادي بايد صرفا رشته اي از حرکات اتمي را مورد توجه قرار داد. اينان دراين مرحله هيچ گونه خواست و اراده ي موجودي زنده را به عنوان علتي مستقل نمي پذيرفتند .
دکارت نيز با شيوه ي خاص خود موضوع را بر اساسي مبتني بر همين پايه و شالوده مورد بررسي و تحقيق قرار داد . ولي با اين وصف توجيه جهان هستي درنظر فلاسفه به صورت آرزويي دوررس و ايدآلي صعب الحصول باقي بود بطوريکه مي توان صريحا اظهار کرد که قبل از نيوتن هيچگونه اصول جامعي که متکي بر يک نظام علت و معلولي فيزيکي باشد موجود نبود . هدف نيوتن پاسخ به اين سوال بود که : اگر حالت حرکت اجرام سماوي منظومه ي شمسي را در لحظه ي معين بدانيم آيا قانون ساده اي وجود دارد که باآن بتوان حرکات اين اجرام را محاسبه کرد؟ قوانين تجربي کپلر درباب حرکت سيارات که خود نتيجه ي رصد هاي تيکوبراهه بود از لحاظ نيوتن قانع کننده به نظر نمي رسيد و نياز به تفسير داشت .(اکنون هر کس مي داند که کشف اين قوانين از راه مدارهايي که وضعشان توسط تجربه تعيين شده بود مستلزم بذل مساعي و جهد ي فوق العاده بوده است. لکن کمتر کساني روش برجسته و مخصوصي را که کپلر براي استنتاج مدارهاي واقعي از مدارهاي ظاهري يعني از بررسي حرکات آنها از روي کره ي خاک به کار برده بود مورد توفيق و امعان نظر قرار مي دهند. ) قوانين کپلر به شرح زير :
1. مدار هر سياره به دور خورشيد بيضي است که
خورشيد در يکي از کانون هاي آن قرار دارد. 2. شعاع حامل هر سياره
(خط واصل بين خورشيد و سياره ) در زمانهاي مساوي سطوح مساوي مي
پيمايند 3. نسبت مجذور دوره ي گردش به مکعب قطر اطوال مدار براي
جميع سيارات يکسان است.پاسخ جامعي به مسئله ي حرکت سيارات مي داد
با اين همه روح تشنه ي نيوتن را که در درجه ي اول در صدد تحقيق
رابطه ي علت و معلولي بود قانع نمي کرد زيرا قوانين کپلر سه قانون
جداگانه و مستقل بودند که از نظر منطقي هيچ گونه ارتباطي با هم
نداشتند . مخصوصا قانون سوم از لحاظ کمي در مورد ساير اجرام سماوي
غير از خورشيد صادق نبود . مهمتر از همه اينکه: اين قوانين که
مربوط به حرکات کلي مجموعه ي حرکات منظومه ي شمسي است حرکت را به
عنوان يک کل مورد نظر مورد مطالعه قرار مي داد و ديگر بحث در اين
نبود که چگونهحالت حرکت بک دستگاه خود حالت حرکت بلافاصله بعد از
آن را در زمان باعث مي شود. بنابراين اکنون توضيح خواهيم داد اصول
کپلر قوانيني بودند جامع نه تفضيلي. اکنون مسلم است که تنها آن
دسته از قوانين مي توانند از جنبهي بيان رابطه ي علت و معلولي مورد
توجه دانشمندان فيزيک قرار بگيرند که از نوع قوانين تفضيلي
(ديفرانسيلي ) باشند. توصيف روشن و واضح مفهوم قانون تفضيلي يکي از
بزرگترين کارهاي علمي است که به وسيله ي نيوتن انجام گرفته است. از
اين گذشته توجيه نمودهاي عالم هستي علاوه بر تعريف دقيق اين مفهوم
مستلزم صورت بندي رياضي آن هم بود . نيوتن اين مشکل را هم با حساب
جامع ( انتگرال ) و حساب فاضله (ديفرانسيل) حل کرد.در اين مقام جاي
آن نيست که بحث در اين مطالب به ميان آيد که آيا روش هاي رياضي
لايب نيتز در محاسبه ي مقادير بي نهايت کوچک مستقل از نظريات و
افکار نيوتن بوده است يا نه علي ايحال آنچه مسلم است اينکه نيوتن
اين مباحث را به کمال رسانيد و محققا اگر احاطه ي کامل و تتبع دقيق
وي در حساب جامعه و فاضله نبود اصولا وي قادربه بيان نظريات خويش
نمي شد. قبل از وي، گاليله قدم عمده اي در راه طرح قوانين حرکت
برداشته بود. همو بود که قانون جبر و سقوط آزاد اجسام را در اثر
قوه ي جاذبه ي زمين کشف کرد بالاخص قانون حرکت راستوار اجسام را:
حرکت هر جسمي( و به تعبير دقيق تر، هر نقطه ي جرم دار)که تحت تاثير
ساير اجرام نباشد، حرکتي راستوار و يک نواخت خواهد بود عرضه نمود
سرعت قائم هر جسمي که بطور آزاد سقوط کند، بطور مشابه ، بر حسب
زمان، افزايش مي يابد. شايد امروز به نظر من و شما چنين آيد که از
نظر تتبعات گاليله تا کشفيات نيوتن در باب قانون حرکت قدمي پيش
نبوده است. لکن بتيد توجه داشت که هر دو قانون حرکت گاليله مربوط
به حرکت به عنوان يک کل است حال آنکه قوانين حرکت نيوتن پاسخ سوال
زير بشمار مي رود: حالت حرکت يک نقطه ي جرم دار، تحت تاثير نيروي
خارجي، در فاصله ي بي نهايتکوچکي از زمان، چگونه تغيير ميکند؟
نيوتن، تنها لبا تدقيق در آنچه در فاصله ي بي نهايت کوچکي از زمان(
قانون ديفرانسيلي) رخ مي داد، توانست فرمولي رياضي عرضه دارد که به
هر گونه حرکتي قابل تطبيق باشد. وي مفهوم قوه را از مبحث ستاتيک يا
تعادل شناسي، که قبلا به حد کمال بسط يافته و پيشرفت کرده بود،
بگرفت و موفق شد نيرو و شتاب را، با در کار آوردن مفهوم نوين جرم،
ارتباط دهد؛ و عجيب تر آنکه پايه ي اين مفهوم تعريفي تصوري پيش
نبود. تصور و استنباط کسرهاي ديفرانسيلي، امروزه، در نزد ما چنان
عادي و بديهي است که شايد درست نتوانيم به عظمت نبوغ علمي تيوتن پي
بريم، و دريابيم که وي، در درک مفهومات مجرد، از چه نيرويي فکري
رفوق العاده برخوردار بوده تا توانسته است قانون تفضيلي خود را که
از دو جانب محدوديت داشت همزمان با ابداع مفهوم جرم، کشف کند.ولي
کار نيوتن در اينجا به پايان نمي رسد زيرا مفهوم حرکت، از جنبه ي
علت و معلولي، هنوز روشن بود؛ و آنچه تا کنون انجام گرفته بود صرفا
مربوط به حرکت و معادلات آن در حالاتي بود که نيرو معلوم باشد.
نيوتن، با الهام گرفتن از قوانين حرکت سيارات به اين فکر افتاد که
نيرويي که بر جسمي اثر مي کند، مربوط به وضع کليه ي اجرام ديگري
است که در فاصله اي نسبتا ناچيز از جرم موردبحث قرار دارند. تا آن
زمان که اين ارتباط بر نيوتن مسلم نشده بود، وي بيان مفهوم دقيق
رابطه ي علت و معلولي قادر نبود. نيوتن، با اتکاء به قوانين کپلر
در باب حرکت سيارات، موفق به کشف قانون جاذبه ي عمومي جرم گرديد و
دريافت که قواي محرکي که در ستاره ها تاثير مي کند از نوع همين قوه
ي گرانش است.
قانون حرکت + قانون جاذبه
کاخ رفيع علم و معرفت را بنيان نهاد؛ و قانوني به دست مردان علم
داد که به کمک آن بتوانند اوضاع قبلي و بعدي دستگاهي را، با دانستن
وضع آن در لحظه اي معين مشروط بر آنکه حوادث تنها تحت تاثير قوايي
از نوع گرانش پديد آيندحساب کنند. کمال منطقي دستگاه تصوري نيوتن
در اين است که: يگانه علت شتاب اجرام هر دستگاه خود همين اجرام مي
باشند. نيوتن، بر همين مباني که اجمالا گفته آمد، موفق شد علت
ومعلول حرکات سيارات، اقمار و دنباله داران را با جزئيات و تفاصيل
توضيح دهد؛ و همچنين کيفيت جزرومد و حرکت تقديمي زمين را توجيه
نمايد ترديد نيست که اين استنتاج کاري بس بزرگ بوده است. بالاخره
کشف اين مطلب که علت حرکت اجسام سماوي هم مشابه با قوه ي جاذبه اي
است که ما با آن آشنايي کامل داريم، يقينا در آن عصر تاثيري بسزا و
فوق العاده داشته است. لکن اهميت کار نيوتن تنها منحصر به اين
واقعيت نيست که وي علم مکانيک را بر پايه و مبنايي قرار داد که هم
عملي بود و هم از لحاظ منطقي معقول و قانع کننده، بلکه تتبعات وي
سرلوحه ي برنامه ي کار کليه ي مردان علمي که در پهنه ي فيزيک نظري
کار مي کردند قرار گرفت بطوريکه از آن پس، هر گونه حوادث فيزيکي
را آنقدر تجزيه و تحليل مي کردند تا به موضوع جرم و قانون حرکت
نيوتن تحويل گردد؛ و آنگاه براي توجيه حادثه اي، قانون نيرو را بر
آن تطبيق مي نمودند. نيوتن خود بر آن بود تا همين روش و برنامه را
در مورد مبحث نور بکار برد(وي چنين مي پنداشت که نور عبارت از
ذراتي لخت مي باشد) . حتي در نظريه ي موجي نور هم قانون حرکت
نيوتن، پس از اجزاي آن در مورد جرمهاي داراي توزيع متصل، به کار
رفت و مورد استفاده قرار گرفت. معادلات حرکت نيوتن يگانه مبنا و
پايه ي نظريه ي حرکتي حرارت بود که، علاوه بر آنکه افکار را براي
کشف قانون بقاي انرژي آماده ساخت، مردان علم را به طرح نظريه اي
درباره ي گازها هدايت کرد که حتي دقيق ترين جزئيات آن نيز بعدا
مورد تاييد قرار گرفت. از اين گذشته نظريه ي حرکتي موجد يک نظر و
استنباط عميق تري نسبت به ماهيت قانون دوم ترموديناميک گرديد.
پيشرفت مباحث برق و مغناتيس تا زمان حاضر بر پايه ي قوانين نيوتني
بوده است. حتي انقلابي که به وسيله ي فاراده و مکسول در مباحث
الکتروديناميک و نور به عمل آمد، يعني همان انقلابي که اولين
پيشرفت اساسي حقيقي فيزيک نظري از زمان نيوتن به بعد به شمار مي
رود، کلا تحت تاثير افکار نيوتن به ظهور رسيده است. مکسول،
بولتزمان و لردکلون ميدانهاي برقاتيسي و تاثير متقابل ديناميکي
آنها را همواره به تاثير مکانيکي يا فرضي هجرامي که مداوم در حال
توزيع هستند تحويل مي کردند. معهذا، يا در نتيجه عدم موفقيت، و يا
به علت اينکه نتايج حاصله کمتر از حد انتظار بوده، از اواخر قرن
نوزدهم تغييري تدريجي در مفهومات اساسي ما پديدار گشت؛ و آن اينکه
فيزيک نظري پا را از چهارچوب نيوتني که براي مدت دو قرن مايه ي
ثبات و راهنمايي فکري جهان علم بود فراتر نهادو متوجه مفهومات و
پهنه هاي نوين گرديد. اصول اساسي نيوتن از لحاظ منطقي چنان مقنع به
نظر مي رسيد که فقط و فقط واقعيتهاي تجربي مي توانست موجبي براي
تجديد نظر در آنها گردد. قبل از آنکه به اين مطلب بپردازم، بايد
خاطرنشان سازم که نيوتن خود از نارسايي هايي که در ساختمان کاخ
تصوري وي وجود داشت، بهتر از دانشمندان نسلهاي بعد آگاه بوده است.
اين واقعيت هميشه حداعلاي تحسين و ستايش مرا نسبت به وي برانگيخته
است. اکنون بي مناسبت نيست که اجمالا درين باب سخني به ميان آيد.1.
نيوتن همواره مي کوشيد که مجموعه ي قوانين خود را با تجربه ملازمه
دهد، وجهد داشت تا تعداد آن دست از مفهوماتي را که مستقيما با امور
تجربي سرو کار ندارند بعه حداقل برساند. معهذا، با وجود آن کوشش و
اين مجاهده که در سراسر کارهاي وي عيان است مفهوم اهميتي فوق
العاده قائل بود، و همواره روي آن تاکيد مي کرد؛ به همين مناسبت
هم، در سالهاي اخير، زبان منتقدين در حق وي دراز شده است. نيوتن
دريافته بود که کميتهاي هندسي قابل ملاحظه( فاصله ي نقاط مادي از
يکديگر) و وضع آنها در خلال زمان نمي تواند مشخص کامل حرکت، از
جنبه فيزيکي آن، باشد. وي اين مطلب را ضمن آزمايش معروفي که با
چرخانيدن بشقاب پرآب انجام داد به ثبوت رسانيد، و متذکر شد که
لاجرم علاوه بر جرمها و فواصل آنها، که بر حسب زمان در تغيير است،
بايد چيز ديگري هم در کار باشد که حرکت را معلوم و مشخص سازد.
نيوتن اين چيز ديگر را بستگي با فضاي مطلق فرض مي کرد. وي بخوبي
آگاه بود که براي آنکه قئانين حرکت داراي معنايي باشند، بايد فضا
هم يک نوع واقعيت فيزيکي از نوع واقعيت نقاط مادي و فواصل آنها
داشته باشند. توجه به اين معني مويد هوش و دقت نظر فوق العادي
نيوتن و در عين حال معرف نقطه ي ضعف نظريه ي وي نيز مي باشد . اگر
وي اصولا اين مفهوم خيالي و تاريک را در نظري ي خود دخالت نمي
داد،مسلما ساختمان منطقي آن قانع کننده تر مي بود و در چنين حالتي
آن دسته چيزهايي که با فهم و ادراک بشري رابطه اي مستقيم و روشن
دارند در قانون وارد مي شد.2. نيرو هايي که مستقيما و از دور تاثير
مي کنند نظير نيرو هايي که براي نشان دادن تاثيرات گرانش در نظر
گرفته مي شوند، وضع خاصي دارند و نمي توان آنها را با فرايندهايي
که ما ضمن زندگي روزمره ي خود با آنها شناسايي حاصل کرده ايم ،
مانند نمود. نيوتن در جواب اين ايراد چنين متذکر مي شود که قانون
متقابل گرانشي وي توضيح نهايي نبوده بلکه صرفا قاعده اي است که به
وسيله ي استقرا از تجربه به دست آمده است.3.نظريه ي نيوتن هيچ گونه
توضيحي در باب اين واقعيت بسيار مهم که وزن و جبر هر جسم با کميت
واحدي (جرم آن) بيان مي شوند نمي دهد. نيوتن خود به اين نارسايي
واقف بود.هيچ يک از اين اشکالات سه گانه که در باب نظريه ي نيوتن
گفته آمد ، نمي توان از زمره ي ايرادات منطقي بشمار آورد بلکه بايد
متذکر شد که اين اشکالات زاييده ي فکر و روح دانشمندان تشنه ي
حقيقت است که در مبارزه ي خود براي يافتن اسرار طبيعت بزودي دست از
طلب بر نمي دارند و برآنند تا نمود هاي جهان را دقيقا درک کنند و
به صورتي جامع استنباط نمايند. بطوريکه قبلا اشاره شد، نظريه ي
حرکتي نيوتن که برنامه ي کار علماي فيزيک نظري شده بود، نخستين بار
از نظريه ي برقي مکسول ضربه خورد ومعلوم شد که عمل متقابل برقي و
مغناطيسي بين اجسام ، معلول نيروهايي که آنا از دور تاثير مي کنند
نبوده بلکه به وسيله ي فرايندهايي انجام مي گيرد که با سرعتي معين
در سراسر فضا انتشارپيدا مي کنند. بدين ترتيب علاوه بر نقطه ي جرم
دار و حرکت آن ، بر طبق نظريات فاراده واقعيت تازه ي ديگري موسوم
به ميدان هم در کار آمد. مردان علم که هنوز طرفدار اصول مکانيک
کلاسيک بودند نخست کوشيدند تا ميدان را به صورت يک حالت مکانيکي
(حرکت يا کوش) واسطي فرضي (اتر) تعريف کنند که سراسر فضا را پر
کرده است. ولي پس از آنکه معلوم شد اين تعريف برغم کليه ي مساعي که
در اين کار به عمل آمده است درست در نمي آيد رفته رفته نظر خود را
به انديشه ي ميدان برقاطيسي معطوف ساخته و آن را به صورت حقيقت
جامع و قطعي فيزيکي پذيرفتند. در اين مورد بايد از مردان بزرگي که
دراين راه از هيچگونه بذل مساعي فروگذارنکرده و در بسط نظريه ي
ميدان سهمي بسزا دارند ياد کنيم و مراتب سپاس گذاري را به حضور
آنان عرضه نمائيم.
اصول اساسي نيوتن از لحاظ منطقي چنان مقنع به نظر مي رسيد که فقط و فقط واقعيتهاي تجربي مي توانست موجبي براي تجديد نظر در آنها گردد. قبل از آنکه به اين مطلب بپردازم، بايد خاطرنشان سازم که نيوتن خود از نارسايي هايي که در ساختمان کاخ تصوري وي وجود داشت، بهتر از دانشمندان نسلهاي بعد آگاه بوده است. اين واقعيت هميشه حداعلاي تحسين و ستايش مرا نسبت به وي برانگيخته است. اکنون بي مناسبت نيست که اجمالا درين باب سخني به ميان آيد.1. نيوتن همواره مي کوشيد که مجموعه ي قوانين خود را با تجربه ملازمه دهد، وجهد داشت تا تعداد آن دست از مفهوماتي را که مستقيما با امور تجربتي سرو کار ندارند بعه حداقل برساند. معهذا، با وجود آن کوشش و اين مجاهده که در سراسر کارهاي وي عيان است مفهوم اهميتي فوق العاده قائل بود، و همواره روي آن تاکيد مي کرد؛ به همين مناسبت هم، در سالهاي اخير، زبان منتقدين در حق وي دراز شده است. نيوتن دريافته بود که کميتهاي هندسي قابل ملاحظه( فاصله ي نقاط مادي از يکديگر) و وضع آنها در خلال زمان نمي تواند مشخص کامل حرکت، از جنبه فيزيکي آن، باشد. وي اين مطلب را ضمن آزمايش معروفي که با چرخانيدن بشقاب پرآب انجام داد به ثبوت رسانيد، و متذکر شد که لاجرم علاوه بر جرمها و فواصل آنها، که بر حسب زمان در تغيير است، بايد چيز ديگري هم در کار باشد که حرکت را معلوم و مشخص سازد. نيوتن اين چيز ديگر را بستگي با فضاي مطلق فرض مي کرد. وي بخوبي آگاه بود که براي آنکه قئانين حرکت داراي معنايي باشند، بايد فضا هم يک نوع واقعيت فيزيکي از نوع واقعيت نقاط مادي و فواصل آنها داشته باشند. توجه به اين معني مويد هوش و دقت نظر فوق العادي نيوتن و در عين حال معرف نقطه ي ضعف نظريه ي وي نيز مي باشد . اگر وي اصولا اين مفهوم خيالي و تاريک را در نظري ي خود دخالت نمي داد،مسلما ساختمان منطقي آن قانع کننده تر مي بود و در چنين حالتي آن دسته چيزهايي که با فهم و ادراک بشري رابطه اي مستقيم و روشن دارند در قانون وارد مي شد. 2. نيرو هايي که مستقيما و از دور تاثير مي کنند نظير نيرو هايي که براي نشان دادن تاثيرات گرانش در نظر گرفته مي شوند، وضع خاصي دارند و نمي توان آنها را با فرايندهايي که ما ضمن زندگي روزمره ي خود با آنها شناسايي حاصل کرده ايم ، مانند نمود. نيوتن در جواب اين ايراد چنين متذکر مي شود که قانون متقابل گرانشي وي توضيح نهايي نبوده بلکه صرفا قاعده اي است که به وسيله ي استقرا از تجربه به دست آمده است.3.نظريه ي نيوتن هيچ گونه توضيحي در باب اين واقعيت بسيار مهم که وزن و جبر هر جسم با کميت واحدي (جرم آن) بيان مي شوند نمي دهد. نيوتن خود به اين نارسايي واقف بود. هيچ يک از اين اشکالات سه گانه که در باب نظريه ي نيوتن گفته آمد ، نمي توان از زمره ي ايرادات منطقي بشمار آورد بلکه بايد متذکر شد که اين اشکالات زاييده ي فکر و روح دانشمندان تشنه ي حقيقت است که در مبارزه ي خود براي يافتن اسرار طبيعت بزودي دست از طلب بر نمي دارند و برآنند تا نمود هاي جهان را دقيقا درک کنند و به صورتي جامع استنباط نمايند. بطوريکه قبلا اشاره شد، نظريه ي حرکتي نيوتن که برنامه ي کار علماي فيزيک نظري شده بود، نخستين بار از نظريه ي برقي مکسول ضربه خورد ومعلوم شد که عمل متقابل برقي و مغناطيسي بين اجسام ، معلول نيروهايي که آنا از دور تاثير مي کنند نبوده بلکه به وسيله ي فرايندهايي انجام مي گيرد که با سرعتي معين در سراسر فضا انتشارپيدا مي کنند. بدين ترتيب علاوه بر نقطه ي جرم دار و حرکت آن ، بر طبق نظريات فاراده واقعيت تازه ي ديگري موسوم به ميدان هم در کار آمد. مردان علم که هنوز طرفدار اصول مکانيک کلاسيک بودند نخست کوشيدند تا ميدان را به صورت يک حالت مکانيکي (حرکت يا کوش) واسطي فرضي (اتر) تعريف کنند که سراسر فضا را پر کرده است. ولي پس از آنکه معلوم شد اين تعريف برغم کليه ي مساعي که در اين کار به عمل آمده است درست در نمي آيد رفته رفته نظر خود را به انديشه ش ميدان برقاطيسي معطوف ساخته و آن را به صورت حقيقت جامع و قطعي فيزيکي پذيرفتند. در اين مورد بايد از مردان بزرگي که دراين راه از هيچگونه بذل مساعي فروگذارنکرده و در بسط نظريه ي ميدان سهمي بسزا دارند ياد کنيم و مراتب سپاس گذاري را به حضور آنان عرضه نمائيم. و حتي امروز هم، با وجود پيروزيهايي عظيمي که در موارد متعدد به دست آمده، واقعا محال بنظر مي رسد که نظريه ي مورد بحث بتواند بر همه ي اشکالات فائق آيد و قطعيت پيدا کند. بسياري از دانشمندان فيزيک بر آنند( و دلايل بسياري هم برله عقيده ي آنان وجود دارد) که در برابر اين واقعيتها نه فقط قانون ديفرانسيلي بلکه قانون عليت که خود آخرين اصل موضوع نهايي کليه ي مباحث علوم طبيعي بشمار مي رود، نيز سست و متزلرل گرديده است. حتي امکان تاسيس يک دستگاه فضا زماني که بتوان قرار آن را بطور صريح و روشن با حوادث فيزيکي وفق داد، مورد انکار قرار گرفت. اين مطلب که يک دستگاه مکانيکي تنها مي تواند ارزش يا حالت انرژي مجرد دائمي داشته باشد همان طور که تجربه هم تقريبا آن را به صورت مستقيم نشان مي دهد موضئعي است که مشکل بتوان آن را از نظريه ي ميداني که با معادلات ديفرانسيلي سرو کار دارد استنتاج نمود. روش بروي شرودينگر که از پاره اي لحاظ داراي خواص يک نظريه ي ميدان است، وجود حالات مطلق و مجرد را به صورت شگفت انگيزي از واقعيتهايي تجربي استنتاج مي کند. اين استنتاج مبني بر اساس معادلات ديفرانسيلي است که استدلالي از قبيل استدلال هم نوايي در آنها به کار رفته ولي بايد در نظر داشت که تمرکز و استقرار ذرات و قوانين دقيق عليت را ناديده ميگيرد. امروزه چه کس را ياراي آن است که در باب اين مسئله که آيا قانون عليت و قانون ديفرانسيلي يعني صغري و کبراي نهايي نيوتني در باب طبيعت را بايد مطلقا کنار گذاشت يا نه، صريحا اظهار نظر نمايد.
فرستاده شده توسط: خانم زهرا خانمحمد
منبع: کتاب مقالات علمي آلبرت
اينشتين .ترجمه محمود مصاحب
منبع دريافت مقاله : بلاگ تاريخ و فلسفه علم
بسيار بسيار بسيار بسيار ……..عالي است ……
[پاسخ]