درباره زندگى و آثار فرانس دى وال

نكته
ما دو رو داريم كه هر كدام از آنها در تناظر با ويژگى هاى كليشه اى يكى از نزديك ترين عموزاده هاى انسانريخت انسان يعنى شمپانزه و بونوبو هستند. در واقع ما انسانريختى دوقطبى هستيم. ما رويى بسيار زشت و ناخوشايند داريم و هنگامى كه رذل مى شويم تقريباً از هر جانور ديگرى كه مى توان تصور كرد رذل تريم. اما در عين حال رويى بسيار خوشايند و فداكار نيز داريم و هرگاه خوب مى شويم تقريباً از هر جانور ديگرى كه بتوان تصور كرد هم عملاً بسيار دوست داشتنى تريم.

205449.jpgكمتر پيش مى آيد كتابى كه دانشمندان بسيار به آن استناد مى كنند و ارجاع مى دهند در عين حال در فهرست پرخواننده ترين كتاب هاى اعضاى كنگره ايالات متحده نيز آمده باشد. با اين همه كتاب «سياست شمپانزه ها» نوشته فرانس دى وال (de Waal .F) نخستى شناس، كه از زمان انتشارش در سال ۱۹۸۲ بيش از ۶۰۰ بار از آن نقل قول شده، از جمله آثارى بود كه نيوت گينگريچ، سخنگوى وقت مجلس نمايندگان ايالات متحده، خواندن آن را در سال ۱۹۹۴ به نماينده هاى تازه كار توصيه كرد. در اين كتاب كه شامل مطالبى از رشته هاى گوناگون است، ساختار اجتماعى نخستى ها به تفصيل بيان شده و شكاف موجود هم در منابع علمى و هم در پندارهاى عامه را پر كرده است. دى وال با نوشتن اين كتاب يكى از نخستين دانشمندانى بود كه تابوهاى علمى كهنه را شكست و جانوران را به عنوان موجوداتى شناختى و عاطفى بررسى كرد نه صرفاً ماشين هاى يادگيرى.

از آن زمان دى وال تبديل به يكى از بانفوذ ترين پژوهشگران زندگى اجتماعى ميمون ها و انسانريخت ها (apes) شده است. شش كتاب عامه فهم او، «سياست شمپانزه ها: قدرت و جنسيت در ميان انسانريخت ها» (۱۹۸۲)، «نيك سرشت: خاستگاه نيك و بد در انسان و جانوران ديگر» (۱۹۹۶)، «بونوبو: انسانريخت فراموش شده» (۱۹۹۷)، «انسانريخت و استاد سوشى: تاملات فرهنگى يك نخستى شناس» (۲۰۰۱)، «آلبوم خانوادگى من: سى سال عكاسى از نخستى ها» (۲۰۰۳) و «انسانريخت درون ما: نخستى شناسى پيشرو تبيين مى كند چرا ما آنكه هستيم، هستيم» (۲۰۰۵)، به بيش از ده زبان ترجمه شده و كارهايش پژوهش هاى تازه اى را درباره حل اختلاف و صلح سازى در جانوران برانگيخته است. او در سال ۱۹۹۳ به عضويت آكادمى سلطنتى علوم هلند و در سال ۲۰۰۴ به عضويت آكادمى ملى علوم ايالات متحده برگزيده شد.
دى وال كه اكنون در گروه روانشناسى دانشگاه امورى (Emory) در آتلانتاى جورجيا، استاد كرسى Candler .H.C و مدير مركز «حلقه هاى زنده» در «مركز ملى نخستى پژوهى يركيز» وابسته به دانشگاه امورى است همچنان مى كوشد تا با پژوهش هايش به مخاطبان چندرشته اى دست يابد. او در مقاله معارفه اش تحت عنوان «ميمون در آينه: نه چندان غريبه» كه در نهم اوت ۲۰۰۵ و در شماره ۳۲ «نشريه آكادمى ملى علوم آمريكا» منتشر شد، يافته هاى مربوط به واكنش ميمون هاى كاپوچين به تصوير خودشان در آينه را ارائه مى كند. از آنجا كه تشخيص خود در آينه با نخستين نشانه هاى همدلى (empathy) در كودك انسان همبسته است، اين پژوهش نشان مى دهد كه چگونه ظرفيت هاى گوناگون براى برقرارى پيوندهاى عاطفى در نخستى ها ايجاد مى شود.
•زيست شناسى با فقط ذره اى از حيات
دى وال حتى پيش از آنكه كارش را در نخستى شناسى آغاز كند هرگز از جانوران دور نبود. او كه نوه صاحب يك مغازه حيوان فروشى و پسر يك رئيس بانك بود، تعطيلات آخر هفته دوران كودكى اش را در زمين هاى هموارى كه براى كشاورزى از دريا خشك شده بودند نزديك خانه اش در وال ويك (Waalwijk) هلند مى گذراند. او در پروژه هاى جانورى اش نظير تكثير موش، پرورش كلاغ گردن بور و ايجاد يك باغ وحش آبى كوچك در حياط پشتى با سطل هايى پر از ماهى و مارماهى غرق بود.
با اين حال معلم زيست شناسى دى وال در دبيرستان به قدرى كسالت آور بود كه دانش آموز عاشق طبيعت را از انتخاب علوم حياتى براى ادامه زندگى اش تقريباً منصرف ساخت.دانشجويان هلندى پيش از ورود به دانشگاه طبق روال يك دوره تحصيلى انتخاب مى كنند و دى وال به رياضيات يا فيزيك تمايل داشت. او مى گويد خوشبختانه مادرم مداخله كرد و به يادم آورد كه بررسى جانوران شور و اشتياق قديمى من بوده و شايد زيست شناسى برايم مناسب تر باشد. او توصيه مادرش را پذيرفت و در سال ۱۹۶۶ در برنامه اى زيست شناسى در دانشگاه كاتوليك نيميخن (Nijmegen) كه اكنون دانشگاه رادبود نيميخن ناميده مى شود نام نويسى كرد.
اما زيست شناسى در ابتدا خيلى به مذاق دى وال خوش نيامد. تنها ارتباط او با جانوران در دوره تحصيلش تشريح آنها و ترسيم آناتومى شان بود. هر چند اين كار به نظرش جالب مى آمد اما ارضايش نمى كرد و پس از چهار سال به صراحت از دانشگاه ناراضى بود.دى وال براى پركردن بخشى از وقتش و كسب درآمد بيشتر در يك آزمايشگاه روانشناسى كار گرفت و مشغول انجام آزمون هاى شناختى روى دو شمپانزه نر جوان شد. دى وال مى گويد: «ناگهان با خود گفتم اين همان كارى است كه مى خواهم انجام دهم. مى خواهم با جانوران كار كنم.»
•ادغام هنر و تهاجم
دى وال تحصيلات تكميلى را با علاقه اى تجديدشده به رفتار جانوران در سال ۱۹۷۰ در دانشگاه گرونينگن هلند آغاز كرد. دى وال مى گويد گرونينگن عالى ترين موسسه رفتارشناسى (ethology) بود، رشته اى از رفتار جانوران كه در هلند آن زمان در دوران اوج شكوفايى خود به سر مى برد.
رفتارشناسى در مقايسه با رشته هاى كلاسيك و سنتى آن سوى اقيانوس اطلس ديدگاه زيست شناختى ترى به رفتار جانوران داشت، باب ميل دى وال. مى گويد: «به نظرم بيشتر طبيعى دانان اساساً طبيعى دان به دنيا مى آيند. اين چيزى نيست كه در دانشگاه به دست آورده باشم.» در سال ۱۹۷۳ از دانشگاه گرونينگن دكترا گرفت.
پس از آن دى وال بر ادامه كار دوره دكترا به دانشگاه اوترخت (Utrecht) هلند رفت و همانطور كه خودش مى گويد به اين ترتيب سنت هلندى آموزش تك دانشگاهى را زير پا گذاشت، دى وال كه براى كار در پژوهشى گسترده درباره تهاجم (aggression) به استخدام يان فان هوف (VanHooff.J) نخستى شناس درآمده بود، رفتار پساتهاجمى را فوق العاده جالب توجه يافت. مى گويد: «مشاهده جنگ هايى كه در گروهى از نخستى ها در مى گرفت و سپس مشاهده اينكه پانزده دقيقه بعد همه آرام مى گرفتند برايم جالب بود. در حيرت بودم كه آنها چگونه تهاجم را وارد زندگى اجتماعى شان مى كنند.»
•انسانريخت هاى آن سوى آب
در سال ۱۹۷۵ دى وال به آرنهم (Arnhem) در بخش شرقى هلند رفت تا در باغ وحش بورخرس كه توسط برادر استاد مشاورش، آنتون فان هوف، اداره مى شد كار كند. اين دو برادر در جزيره اى درون باغ وحش، يك كلنى متشكل از ۲۵ شمپانزه ايجاد كرده بودند كه در آن زمان در نوع خود تشكيلاتى كم نظير بود و هنوز بزرگترين كلنى كنونى از اين دست است. در اينجا دى وال ضمن آنكه پايان نامه اش را درباره تهاجم در ميمون هاى مكاك مى نوشت مى توانست با دوربين دوچشمى صحنه سريال آبكى و نيرنگ بازانه نرهاى كلنى را تماشا كند.
دى وال از طريق اين مشاهدات توانست آن مبادلات اجتماعى كه وجود تهاجم شمپانزه در كنار رفتار صلح جويانه را در آنها امكان پذير مى سازد، شناسايى و ويژگى هايش را مشخص كند. اين نخستين بارى بود كه كسى مى توانست گروه بزرگى از شمپانزه ها را در اسارت بررسى كند و اين تجربه پربارترين دوره اكتشاف علمى در زندگى حرفه اى دى وال باقى ماند. او مى گويد: «تمام مسائلى كه در اين لحظه هنوز دارم روى آنها كار مى كنم در آن كلنى شمپانزه ها اساساً پيش چشمانم ديدم.»
پس از يكى از اولين سخنرانى ها دى وال در كنفرانسى بين المللى با رابرت گوى ( R.Goy) درون ريزشناس دانشگاه ويسكانسين- مديسون آشنا شد و او فوراً اصرار كرد كه دى وال به گروه وى در ايالات متحده بپيوندد. دى وال مى گويد:« از آنجا كه هرگز آن سوى اقيانوس اطلس نبودم از اين پيشنهاد كمى ترسيدم.» چند سال بعد در ۱۹۸۱ سرانجام موافقت كرد و به مركز ملى نخستى پژوهى ويسكانسين در مديسون رفت كه مدير آن گوى بود. گرچه در ابتدا قصد داشت فقط يك سال بماند. اما پس از دو هفته دى وال به قدرى از محيط آنجا خوشش آمد كه پستى بلندمدت تر كه به تازگى در مركز ايجاد شده بود را پذيرفت.
اكنون در خانه جديد دى وال فقط جاى انسانريخت ها خالى بود. او در ويسكانسين مكاك ها را بررسى مى كرد اما هر جا كه امكان داشت، مثلاً در باغ وحش سن ديه گو در كاليفرنيا و مركز ملى نخستى پژوهى يركيز (Yerkes) در آتلانتا ترتيبى مى داد تا انسانريخت ها را هم بررسى كند.
انسانريخت ها در مقايسه با ميمون ها باهوش تر و از نظر تكوينى به انسان نزديك ترند. مى گويد: «در آن زمان به انسانريخت ها گير داده بودم. درباره ميمون ها خيلى كارهاى جالب مى توان انجام داد اما اگر كسى به مسائل مربوط به شناخت عالى و تكامل انسان علاقه مند باشد آنگاه كار با انسانريخت ها زمين تا آسمان فرق مى كند.»
•شمپانزه هاى ماكياولى منش
طى اين زمان با ايجاد يك مسير حرفه اى موازى در عامه فهم نويسى، ارتباط دادن رفتار انسان و جانوران براى دى وال مهم تر شد. در آرنهم او بارها براى بازديدكنندگان باغ وحش سخنرانى كرده و از كنجكاوى طبيعى آنها آگاه بود. با اين حال متوجه شده بود كه موضوعات داغ آكادميك آنها را به خميازه وامى دارد. مى گويد: «آنچه آنها واقعاً مى خواستند بدانند آن بود كه جانوران چه نوع عواطف، چه نوع حالات رخسارى و چه نوع روابط اجتماعى دارند.»
دى وال پس از مشاهده شورش هاى سياسى ميان شمپانزه ها در آرنهم به نتيجه رسيد كه اين براى كتابى با مخاطب عام موضوعى ايده آل است. او روى اين كتاب كه «سياست شمپانزه ها» نام گرفت و در سال ۱۹۸۲ پس از ترجمه از دست نوشته هلندى اش در لندن به چاپ رسيد دو سال كار كرد. گرچه دى وال در ابتدا در نظر داشت كتابى نيمه علمى و نيمه عامه فهم بنويسد اما در پايان نتيجه كار كتابى عامه فهم از آب درآمد كه از سوى جامعه علمى نيز به خوبى پذيرفته شده در واقع اين كتاب احتمالاً هنوز به گفته خودش پرارجاع ترين نوشته اوست.
«سياست شمپانزه ها» با انتساب صفات نسبتاً انسانى به جانوران، تابوهاى علمى كهنه را شكست. در آن زمان كه اين كتاب انتشار يافت ديدگاه هاى آكادميك تا حدودى در نتيجه كار پژوهشگرانى همچون دونالد گريفين (Griffin .D)، جين گودال (Goodall.J) و فرانس دى وال در حال تغيير بود. اين هر سه نفر در رابطه با شناخت جانوران رويكردى ميانه رو در پيش گرفته بودند. پيش از آن روانشناسى مقايسه اى تمام رفتارهاى جانوران را از طريق يادگيرى آزمون و خطا تبيين مى كرد و در سر ديگر طيف رفتارشناسى جانوران را همچون «ماشين غريزه» مى ديد. دى وال مى گويد: «زمانش سر رسيده بود. اگر آن كتاب را ۱۰ سال قبل نوشته بودم احتمالاً مرا زنده زنده در آتش مى سوزاندند. ۱۰ سال بعد هم از انقلاب خيلى گذشته و آب ها از آسياب افتاده بود.»
•تماس با دو مخاطب
با وجود اين دى وال هنوز دلايلى داشت كه براى شغل دانشگاهى نوپايش نگران باشد. فان هوف، استاد مشاور دى وال، كه به جو محافظه كارانه دانشگاه مى انديشيد از دانشجوى خود خواست كه در رابطه با برخى نتيجه گيرى هاى جنجالى كتاب معتدل تر باشد. اما دى وال به آنچه در آرنهم درميان شمپانزه ها ديده بود اعتقاد راسخ داشت و بنابراين حرف هايش را به صراحت زد. او مى گويد: «نگرش من به مسئله طورى بود كه اساساً فقط در جوان ترها ديده مى شود. يعنى چيزى براى از دست دادن نداشتم. نه شغلى داشتم نه شهرتى نه چيزى. پس به خودم گفتم گور پدر همه آنهايى كه جور ديگرى فكر مى كنند.» سياست شمپانزه ها مورد توجه خوانندگان عمومى و نيز بسيارى از دانشمندان قرار گرفت و دى وال را كه در آن زمان ۳۲ سال داشت مشهور ساخت.
تمايل به رك گويى همواره ويژگى بارز دى وال در زندگى حرفه اى اش بوده است. در اواخر دهه ۱۹۹۰ هنگامى كه مى خواست كارهايى بالقوه جنجالى درباره شمپانزه هاى بونوبو چاپ كند با مقاومت ويراستاران نشريات روبه رو شد. او مى گويد: «هيچ كس درباره سكس در بونوبوها چيزى نمى گفت. به نظرم اين وضعيت به كلى احمقانه و بى معنى بود. اساساً افرادى خجالتى با احساس شرمندگى و در خفا روى مسئله جنسيت در بونوبوها كار مى كردند.»
اين بار هم دى وال تصميم گرفت كارهايش را با صراحت در مقاله اى زير عنوان «بونوبو: جنسيت و جامعه» در شماره مارس سال ۱۹۹۵ مجله ساينتيفيك امريكن منتشر سازد. دو سال بعد همراه با عكس هاى فرانس لنتينگ (Lanting.F)، عكاس مشهور هلندى، كتاب «بونوبو: انسانريخت فراموش شده» (۱۹۹۷) را به چاپ رساند. توانايى توليد آثارى براى مخاطب عام و انجام پژوهش هاى دقيق و جدى بدون آنكه تناقضى با هم داشته باشند حساب دى وال را از بسيارى از دانشمندان ديگر جدا مى كند. ويليام مك گرو (McGrew .W) يكى از همكاران دى وال و استاد انسان شناسى و جانورشناسى دانشگاه ميامى در اوهايو مى گويد: «در حيرتم كه او چگونه مى تواند اين هر دو كار را با هم انجام دهد. فرانس مى تواند طورى بنويسد كه يك خواننده متوسط هم بفهمد اما در عين حال مى تواند نوشته هايش را با داده ها و پژوهش هاى به دقت طراحى شده استحكام و اعتبار ببخشد. چنين پايگاه بلندى كه او در ميان همكاران دانشمندش به آن دست يافته به خاطر اين است كه براى دستيابى به داده هاى لازم و شكل دهى به نظراتش سخت تلاش مى كند.»
•آزمودن سرشت نيك نخستى ها
دى وال پس از يك دهه پژوهش در ويسكانسين كم كم دلش براى يك نوع جانور ديگر تنگ شد: دانشجوى تحصيلات تكميلى. او به عنوان عضو پژوهشى دانشكده روى تحقيقاتش متمركز بود اما نمى توانست به آسانى راهنمايى دانشجويان را به عهده بگيرد. مى گويد: «به اين واقعيت توجه نكرده بودم كه هيچ ميراثى از خودم به جا نگذاشته ام.» در سال ۱۹۹۰ دى وال به دانشگاه امورى رفت كه از پيش در مركز ملى نخستى پژوهى يركيز در آنجا به بررسى انسانريخت ها مى پرداخت. همزمان با اين جابه جايى دى وال نقطه تاكيدش در پژوهش را نيز تغيير داد. كارهاى او تا آن زمان عمدتاً مشاهداتى بودند اما پس از آن به انجام پژوهش هاى تجربى تر علاقه مند شد. در يركيز او آزمايشگاهى اختصاصى براى ميمون هاى كاپوچين راه اندازى كرد كه براى انجام كار تجربى و براساس مفهومى از هانس كرومر (Krummer. H)، نخستى شناس سوئيسى، طراحى شده است. ميمون ها در گروه هاى اجتماعى داخل ساختمان / خارج ساختمان زندگى مى كنند اما طورى تربيت مى شوند كه براى انجام آزمايش در بخشى خاص گروه را ترك كنند. دى وال مى گويد: «ميمون هايى در اختيار داريد كه در گروه خود دوستان و دشمنانى دارند و مى توانيد از همين مسئله در آزمايش هايتان استفاده كنيد.»
اگرچه دى وال در ابتدا روى آزمايش هاى مربوط به همكارى و رابطه متقابل در نخستى ها متمركز بود اما رفته رفته به موضوع همدلى نيز علاقه مند شده است. در سال ۱۹۹۶ كتاب «نيك سرشت» را نوشت و در آن درباره ظرفيت نخستى ها براى داشتن همدلى بحث كرد. مى گويد: «براى مثال چنانچه شمپانزه اى ناراحت و غم زده باشد شمپانزه اى ديگر به سراغش خواهد آمد و او را در آغوش گرفته آرام خواهد كرد.»
دى وال مى گويد در كودك انسان اين اشكال عالى همدلى تنها هنگامى ظهور خواهد كرد كه آنقدر بزرگ شده باشد كه خود را در آينه تشخيص دهد. جالب آنكه انسانريخت ها مى توانند خودشان را در آينه تشخيص دهند درحالى كه ميمون ها نمى توانند. به همين ترتيب انسانريخت ها نسبت به ميمون ها اين همدلى را مى توانند به شكل هاى پيچيده ترى بيان كنند و دى وال معتقد است كه ميان همدلى و تشخيص خود در آينه ارتباطى وجود دارد.
•تصاوير غريبه
دى وال در مقاله معارفه اش كه در اين شماره نشريه آكادمى ملى علوم آمريكا منتشر شده نتايج آزمايشى براى آزمودن اين فرض را ارائه كرد كه ميمون ها هنگام نگاه كردن به آينه تصويرى را كه مى بينند با يك ميمون واقعى اشتباه مى گيرند. اگرچه اين نكته به اثبات رسيده كه ميمون ها تصوير خودشان را تشخيص نمى دهند، دى وال در فكر بود كه آيا آنها مى پندارند تصويرشان متعلق به ميمون غريبه اى است يا خير.
در اين آزمايش ميمون هاى كاپوچين محوطه آزمايشى يركيز هم در مقابل ميمون هاى آشنا و هم در مقابل ميمون هاى غريبه و هم در مقابل آينه مشاهده شدند. واكنش آنها به آينه از واكنش آنها به ميمون هاى واقعى به ويژه آنهايى كه به گروه اجتماعى ديگرى تعلق داشتند به طور چشمگيرى متفاوت بود. دى وال مى گويد: «به نظر مى رسد ميمون ها از همان نگاه نخست بى درنگ درمى يابند كه اين تصوير غريبه نيست. ما نمى دانيم آنها چه مى بينند. خودشان را كه نمى بينند. اما غريبه اى را هم نمى بينند. آنها اساساً جايى بين اين دو قرار مى گيرند.» دى وال مى نويسد دانشمندانى كه درباره تكوين تحقيق مى كنند در مورد كودكان هم نظر مشابهى دارند. انسان تا پيش از ۱۸ماهگى تصوير خويش را تشخيص نمى دهد اما به درك خاصى از آينه مى رسد و مى فهمد كه به يك كودك واقعى نگاه نمى كند. اين رفتار در تضاد با برخى نظريه هاى موجود در منابع علوم جانورى است كه به تمايزى سياه و سفيد در تشخيص خود در آينه معتقدند. دى وال مى گويد: «بنابر اين نظريه ها شما در آينه يا غريبه اى مى بينيد يا خودتان را و هيچ حد واسطى وجود ندارد.» او در مقاله معارفه اش استدلال مى كند كه ميمون هاى كاپوچين همچون كودك انسان در ناحيه اى خاكسترى بين اين دو كران قرار مى گيرند.
•ميراث اخلاقى دوگانه
اگرچه بررسى عواطف در جانوران همچنان حوزه اى جنجالى است، كارهاى دى وال از تائيد و حمايت رشته علوم اعصاب برخوردار مى شود. از هنگامى كه دانشمندان علوم اعصاب مراكز عاطفى را با كمك اسكن هاى مغزى سنجش پذير ساخته اند، بررسى عواطف در جانوران اعتبار يافته و قابل قبول شده است. مى گويد: «عصب شناسان از پژوهش درباره همدلى و عواطف در انسان به هيچ وجه خجالت نمى كشند. هنگامى كه نوشتن درباره همدلى در جانوران را آغاز كردم دانشمندان علوم اعصاب خيلى بيشتر از دانشمندان سنتى علوم رفتار علاقه نشان مى دادند.»
اين كار بر روى همدلى جانوران و ارتباط آن با همدلى در انسان دى وال را به قلمرويى راهنما شده كه كمتر دانشمندى خطر كرده وارد آن شود: فلسفه. آيا انسان طبيعتاً موجودى اخلاقى است يا ما اخلاق را تنها با سعى و تلاش بسيار فرامى گيريم؟ آيا نيكى غيرطبيعى و ساختگى است؟ دى وال در پاسخ مى گويد كه او عمدتاً با چارلز داروين هم عقيده است كه اخلاق را پيامد طبيعى غرايز اجتماعى مى ناميد و آن را همچون يك محصول تكاملى مى نگريست. دى وال مى گويد: «اين در فلسفه بحثى قديمى است و اكنون بحثى در زيست شناسى هم هست. در اينجا است كه كار من به فلسفه ارتباط مى يابد.»
دى وال به اميد آزمودن واكنش هاى همدلانه در نخستى ها قصد دارد در آينده پژوهش درباره همدلى را ادامه دهد. تازه ترين اثر او با عنوان «انسانريخت درون ما» در سال ۲۰۰۵ انتشار يافت. اين كتاب بيش از تمام آثار پيشين او به رفتار انسان مى پردازد. مى گويد: «در اين كتاب نشان مى دهم كه ما دو رو داريم كه هر كدام از آنها در تناظر با ويژگى هاى كليشه اى يكى از نزديك ترين عموزاده هاى انسانريخت انسان يعنى شمپانزه و بونوبو هستند. در واقع ما انسانريختى دوقطبى هستيم. ما رويى بسيار زشت و ناخوشايند داريم و هنگامى كه رذل مى شويم تقريباً از هر جانور ديگرى كه مى توان تصور كرد رذل تريم. اما در عين حال رويى بسيار خوشايند و فداكار نيز داريم و هرگاه خوب مى شويم تقريباً از هر جانور ديگرى كه بتوان تصور كرد هم عملاً بسيار دوست داشتنى تريم.»
PNAS,Aug.9,2005

رجينا نازو
ترجمه: كاوه فيض اللهى
منیع : روزنامه شرق

Share

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *